صدای قافله دوست از سمت وسوی کربلا به گوش می رسد، قافله ای که امیر و سپهسالارش عزیز دل زهرا، حسین بن علی(ع) است.
خدایا به عدد کلماتت شکر که بار دیگر اجازه حضور در محرم و لمس وتجربه آن را به من دادی.
محرم آمد و بار دیگر با قدومش قلبهای یخ زده و زنگارگرفته ما را با نورانیت و صفای خود به جوش وخروش وا داشت و دلهای ما را جلا داد.با هر محرم فضای دیار من مملو از ذکر و یاد شهید کربلا میشود، در هر کوی و برزنی ودر هر گوشه ای از این دیار نوای زیبای یاحسین است که گوش ها را نوازش میکند،حال و هوایی که متاسفانه فقط در این ماه در این دیار قابل مشاهده است.
خدایا به عدد قطرات آبها تو را شاکریم که به ما محرمی عنایت کردی تا من و مردم سرزمین من پس از گذراز جاده دنیا و سراشیبی غفلت آن با ورود به آن تازه به فکر بی فکر ما خطور میکند که در روزگاران قدیم آقایی به نام حسین(ع) می زیست که با حماسه، قیام وخون خود زمین را از آزادگی و رادمردی سیراب کرده وعالمی را حیران و مبهوت عظمتش کرده است.
آری حسین غریب ترین آشناست در بین ما شیعیان و مریدان،غریبی که همه به خیال خود او را میشناسند واو را می فهمند ولی به خودش سوگند انگشت شمارند کسانی که حسین شمارند.غربت سیدالشهدا به تنهایی او در دیار کربلا نیست، بلکه مظلومیت وغربت او ، غفلت ماو عدم معرفت ما نسبت به حسین(ع) وراه وهدف اوست.
به خاطر می آورم کودکی ام را که به من میگفتند حسین را تشنه به قتلگاه کربلا بردند و راس نورانیش را از تن جدا کردند ،بله حسین تشنه بودولی نه تشنه آب،بلکه او تشنه جرعه ای لبیک بود، از سوی نامردمانی که با نامه هایشان اورا به مهمانی دعوت کردند که میزبانان آن از مهمانان خود با نیزه و شمشیر پذیرایی کردند.
نمیدانم که چه باید بگویم اما خدایا آخرین کلامم را با تو بازگو میکنم، خدایا به آبروی حسینت سوگند، مارا یاری کن که به اندازه ظرفیت و وسع خودمان حسین شناس شویم،و اگر در عزا و سوگواری او اشک ماتم میریزیم و بر سرو سینه خود میکوبیم ، این ناله ها و این سوگواریها همراه با درک و معرفت به حسین(ع) و راه او باشد،انشا الله...